ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست

متن مرتبط با «آرزوى» در سایت ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست نوشته شده است

در آرزوى مرگ

  • تقصير من بود نمِ چشمانِ غمبارت. تقصير من بود فشرده شدن و خم شدنم پسِ وحشتِ يك سكوت طولانى. حالا ديگر بى فايده ست بگويم: كاش اين اتفاق ها نمى افتاد. خودت مى دانى تاب نمى آورم اين تنهايى مرگ بار را. كاش دستِ كم مى توانستم زمان را به عقب بازگردانم و در همان يك شبِ -ديگر دور و محو- متوقف كنم. همانجا كه مى دانستم بهترين زمانِ مردنم بود. مى دانى؟ اين شب ها هيچ نمى گذرد و بى خبرى ات با من بد تامى كند. دلِ من براى اين همه تلخى هنوز كودك است. اضطراب، دلهره، غم و ترس "كه خواهر مرگ است" احاطه ام كرده اند. اما ميان اين همه، تنهايى مرگبارتر. تنهايى سخت تر مى گذرد. اين شب ها، بد، كم مى آورم تو را! غر نمى ز,آرزوى ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها