بيا و بارِ ديگر بر من بتاب

ساخت وبلاگ

بر فراز كوهى ايستاده ام كه تلخ ترينِ همه روزها را آنجا كنار تو تاب آوردم. از فرار همين كوهِ لعنتى تهران را به نظاره ايستاده ام. تو كجاي اين شهرى كه من ميان اين همه چراغ گمت كرده ام؟! تو را نمى يابم اما از اين بالا هر سو را كه مى نگرم، خودم را مى بينم كنارِ تو. كوهِ بلند لعنتى! دوستت ندارم كه تو بامِ سرخوشانى و از حالِ همچون منى غافل. زمزمه مى كنم:

دل به اميد صدايى كه مگر در تو رسد، ناله ها كرد در اين كوه كه فرهاد نكرد.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 2:19  توسط دریای دور  | 
ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست...
ما را در سایت ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست دنبال می کنید

برچسب : بارِ,ديگر,بتاب, نویسنده : ny-moon بازدید : 264 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 19:37